عشق واقعی به این میگن.....
 
دختری که قید عشقو زده
رفتی؟همه میگن قسمت ولی من میگم به درکککک
 
 
23 آبان 1389برچسب:, :: 14:24 ::  نويسنده : مریم

ابتدا کمی صحبت کردن و بعد از دقایقی پسرک روبه دختر کرد و به او گفت:
میخواهم امروز با هم س ک س داشته باشیم.
ناگهان دخترک به خود آمد و گفت چی؟!
پسرک گفت : س ک س
دخترک بر خود افسوس میخورد که چرا به او اعتماد کرده و عاشق شده
بلند شد و راه افتاد که برود
ناگهان پسرک جلوی اون ایستاد و بهش گفت: باید امروز با هم س ک س داشته باشیم.
دخترک سیلی محکمی به پسرک زد و به اون گفت خفه شو
پسرک دستای اونو گرفت و با خواهش از او خواست
دخترک با گریه میگفت میدونی الان اولین باری که به من دست زد ی
تو پاک بودی اما چرا حالا ...
پسرک نذاشت چیزه دیگه ای بگه
پسرک اونو گرفت و به سمت اتاق خوابش برد.
دخترک جیق میکشید.
پسرک لباسهای اون را به زور در آورد و بعد از خودش را.
دخترک جیق میکشید التماس میکرد گریه اما . . .
پسرک به دخترک تجاوز کرد و دخترک هیچ کاری نمی تونست بکند و
فقط گریه میکرد به حال خودش که چرا. . .
بعد از تمام شدن کارش کنار دخترک دراز کشید و اشکاش را پاک میکرد
و آروم موهاش را نوازش میکرد.
دخترک دیگر حتی توان نداشت دست پسرک را کنار بزند.
فقط میگفت: خیلی پستی کثافت و به حرفاش ادامه میداد
پسرک بعد از سکوتی طولانی به حرف اومد و با لبخندی معصومانه گفت:
حالا دیگه منم ایدز دارم !!!!!!!!!!!!!!
ناگهان دخترک ساکت شد هیچ نگفت و فقط به چشمانه پسرک خیره شده بود.
با بغض سنگینی به پسرک گفت یعنی من . . .
بغض شکست و اشک هایش جاری شد
با خود میگفت : او چقدر عاشقم بود؟!
پسرک اورا در آغوش کشید
پسرک هم دیگر نمیتوانست او را ساکت کند
چون چشم های خودشم هم خیسه خیس بود.
در آغوش هم عریان به خواب رفتند و فردا دیگر بیدار نشدند

 


نظرات شما عزیزان:

__soheil__
ساعت1:37---4 فروردين 1392
نمیدونم چی بگم فقط میگم که دمت گرم همین...

محمد
ساعت10:37---19 بهمن 1391
خیلی خوب بود مرسییییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییی.راضیم ازت


انیسا
ساعت9:20---19 بهمن 1391
واقعا عالی بود عزیزم عشق واقعی یعنی این};-

neli
ساعت12:02---3 دی 1391
ولي من اسم اينو عشق نميذارم

مليکا
ساعت13:29---27 آذر 1391
عالي عالي بود.......... تحت تاثير قرار گرفتم شديد به اين ميگن عشق

m.v
ساعت18:11---14 آذر 1391
نمیدونم چی بگم چون واقعا داغون شدم.عشق یعنی همین....

ساعت11:57---28 شهريور 1391
واااااااااااااااای دختر عاشششششقتم!هم ب خاطر طرز فکرت و هم بخاطر این داستان قشنگت دمت 20

نسرین
ساعت12:09---10 ارديبهشت 1391
سلام. عالی بود. خصوصا این داستانت خیلی باحال بود

mostafa
ساعت11:12---24 آبان 1389
سلام عاشق...... من همکاره امینم و البته مدیره سایت.خواستم بگم وبلاگت قشنگه و واست آرزوی موفقیت میکنم.این رو هم بدون که من طرفداره حقوق زنان تو ایران هستم وخوشحال میشم اگه مطلبی در این زمینه داری به ایمیلم بفرستی که در دفاع از شما بتونم حق مطلبو به جا بیارم منتظرم......

sina
ساعت17:32---23 آبان 1389
عالي بود

sara
ساعت16:00---23 آبان 1389
سلام اپیدم خوشحال میشم بیاین

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


سلام من یه دختر سرخوشم 20ساله از....به خودم مربوطه! یه دختر کاملا شاد و سر خوش که بیخیال همه چیم اگه قراره فردا بیفتم فرتی بمیرم باید خنگ باشم دنیارو جدی بگیرم بعضیا که غم دنیارو انداختین رو دوشتون بدونین خدا شونه هارو آفریده که بندازی بالا و بگی بی خیال
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان در خیال وصال و آدرس lovers.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد..





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 632
بازدید کل : 136996
تعداد مطالب : 67
تعداد نظرات : 175
تعداد آنلاین : 1